91/8/24
8:46 ع
اژدها:مار و افعی را گویند. در ادبیّات عرفانی، کنایه از نفس امّاره و مظهر صفات رذیله مانندشهوت و غضب است.در بعضی آثار عرفانی، کنایه از عالم مادّی و نفس ســرکـش است.مولانا گوید:
نفس ،اژدرهاست، او کی مرده است؟ از غم بی آلتی افســـــــــرده است
پروانه:به عشق و وفا و ایثار در راه محبوب که به سوختن در شعله ی فروزان عـشق او می انجامد، بدان مثل زنند.سعدی گوید:
ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیـــــامد
خفّاش:این اصطلاح را شهاب الدین سهروردی به کار برده و گویا کنایه از کـوردلی وغفلت است.نیز اشاره به کسانی است که از دریافت حقایق، هرچند روشـــن باشد،قاصرند.
سیمرغ:مرغ افســــانه ای که در ادب عرفـــــــانی بسیار به کار رفته و اگرچه معانی مختلفی از آن اراده کرده اند، ولی بیشتر معنای انسان کامل از آن خواسته اند.عــارف بزرگ روزبهان،گاه آن را کنایه از روح و گاه کنایه از پیامبر اکرم(ص) دانســــــته اسـت.در شعر سنایی و عراقی، عشق به سیمرغ تشبیه شده است.در منطق الطیر عــــــطّار،نماد حق است.عراقی گوید:
عشق، سیمرغ است کاو را دام نیست در دو عـــــالم زو نشــــان و نام نیست
پی به کوی او هـــــمانا کس نبـــــــــــرد کاندران صـــحرا نشــــــــان گام نیست
طاووس:در ادب عرفانی، کنایه از جلوه های فریبنده ی دنیا و گاه ارواح ملکـــــوتی است.در انسان کامل نسفی، کنایه از روح و نفس و گاه کنایه از شهوات است.مولاناگوید:
طبع، طاووس است وسواست کند دم زنـــــــد تا از مـــقامـــت برکند
طوطی:رمزی از تقلید و بی ارادگی است. گاه به معنی روح و جان نیز آمده است.
مـرغ دلــــم باز پریـــــدن گرفت طوطی جان،قند خریدن گرفت
اشتر دیوانه ی سرمســت من سلسـله ی عقل دریدن گرفت
گاو:نزد عارفان،کنایه از نفس امّاره و رذایل اخلاقی است. نیز کنایه از کالبد گرفتار در تعلّقات مادّی است. مولانا با اشاره به داستان بنی اسرائیل و پرستش گوســــاله ی سامری گوید:
گاو تن قربانی شــــیر خـــداست گر تو را با او سر صدق و صفاست
پیش گاوی سجده کردی از خری گشت عقلت صــید سحر سامری
مار:با توجّه به داستان آدم و حوّا و فریب ابلیس، مار، کنایه از نفس امّاره است.
در دهن مار نفس،در بن چاه است هر که در این راه ،جاه و مال نماید
ماهی:عارف کامل است که مستغرق در دریای معرفت است.مولوی گوید:
این جهان دریاست تن، ماهی و روح یونـــس محــجوب از نور صـــــــبوح
گر مسبّح باشد ار ماهـــــــی ،رهید ور نه در وی هضم گشـــت و ناپدید
هدهد:هدهد یا شانه به سر که آن را مرغ سلیمان هم می نامند، در منطق الطیر،
کنایه از سیر و سلوک و نیز راهنمای مرغان در سلوک به سوی سیمرغ است. درکتاب قصة الغربة الغربیّة از سهروردی ، کنایه از الها م است.
با تلخیص از فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سیّد جعفر سجّادی