88/8/6
6:38 ع
جایگاه عدد "هفت" در ادب فارسی و فولکلور ایرانی
از زمان های بسیار قدیم عدد "هفت" عدد محبوب بسیاری از قوم ها، به ویژه قوم های شرقی بوده است. این عدد همواره از تقدمی خاص برخوردار بوده و نشانه ای از یک نظم کامل یا دوره کامل بوده است. برای آن اشاره به کمال روح و ماده قایل بوده اند و هر جا که لازم بوده مجموعه ای را بدون نقص ذکر کنند، از این عدد "سحرآمیز" استفاده می کرده اند. شاید این جنبه ی ماوراء طبیعی از زمانی به عدد هفت نسبت داده شده است که گذشتگان به وجود برخی از پدیده های طبیعی با همین شمار پی بردند. مانند هفت رنگ اصلی یا هفت سیاره که سومریها آن ها را کشف کردند و پرستش نمودند، از آن پس بود که توجه سایر قوم ها نیز به این عدد جلب شد و نفوذ آن را می توان در خط فکری و آثار بازمانده از این قوم ها مشاهده کرد.
تقسیم سال به دوازده ماه و تقسیم هر ماه به چهار هفته و هفته به هفت روز که به شماره ی همان سیاره های هفتگانه است یکی از آثار تأثیر این تفکر در دانشمندان کلده است. بعدها این نوع تقسیم بندی به سایر ملت ها و از جمله ایرانیان هم منتقل شد. کلمه ی "شنبه" یادگاری از کلمه ی آرامی "شیات" یا کلمه ی اکدی "شباتو" است.
گذشته از این در بناهایی که در آن دوره ساخته می شد کوشش می شد تا عدد هفت به شکلی رعایت شود. مثلن "باغ های معلق بابل" منسوب به بخت النصر که خود یکی از عجایب هفتگانه جهان است، در هفت طبقه ساخته شده بود و معابد کلده و آشور نیز به صورتی ساخته می شد که گویی هفت سکو را که یکی از دیگری کوچک تر است بر روی هم چیده باشند و هر طبقه از آن به یکی از سیاره ها منسوب بود و به رنگ ویژه ی آن سیاره نیز رنگ آمیزی می شد.
بنای آرامگاه کوروش نیز دارای چنین ساختمانی با همان هفت طبقه است و چنان که در "تاریخ هردوت" آمده، دیاکو، پادشاه ماد در هگمتانه یا همدان کوشکی ساخت که دارای هفت حصار بود که به ترتیب هر دیوار از دیوار پیشین خود بلندتر بود، به طوری که آخرین دیوار که در داخل قرار می گرفت، از همه بلندتر و کاخ شاهی و گنجینه ی او در آن جا بود. کنگره های هر دیوار به رنگی مزین بود، کنگره های نخستین دیوار بیرونی سفید، دومی سیاه، سومی سرخ، چهارمی آبی، پنجمی نارنجی، ششمی نقره ای و هفتمی طلایی. و این ها همان رنگ هایی بود که در بابل به عنوان علامت "سیارات سبعه" شناخته می شد.
پس از آن که سیاره های هفتگانه کشف شدند عدد هفت در احکام نجومی هم وارد گردید، به طوری که برای جهان، هفت دور قایل شدند که مدت هر دور هزار سال و به یکی از آن هفت سیاره تعلق داشت و پس از دور هزار ساله ی یک سیاره، دور هزار ساله ی سیاره ی دیگر آغاز می شد و عقیده داشتند که پس از تمام شدن این دوره ها قیامت فرا می رسد. کیمیاگران هم هر یک از هفت فلز اصلی را که می شناختند به یکی از آن سیاره های هفتگانه نسبت می دادند یعنی طلا به آفتاب، نقره به ماه، برنز به مشتری، مس به زهره، سرب به زحل، آهن به مریخ و جیوه به عطارد. احترامی که آن اقوام برای عدد هفت قایل بودند همچنان بر جای ماند و به نسل های بعدی خود و به اقوام سرزمین های دور و نزدیک دیگر رسید، وارد کتاب ها و آیین ها و ادیان شد و تا امروز هم که در فولکورها دیده می شود بر جای خود باقی است.
در تورات یهود عدد هفت چندین بار به عنوان عدد کامل آمده است. در "سفر پیدایش" آمده است که خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز هفتم از کارهای خود آرام گرفت. خداوند روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود و باز در تورات آمده است که جانورانی که با نوح سوار کشتی شدند هفت هفت بودند و فرعون در خواب خویش هفت گاو لاغر و هفت گاو فربه و هفت سنبله ی خشک و هفت سنبله ی تر را دید و سال های قحطی و فراوانی هم که فرا رسیده هر یک هفت سال بود و قوم یهود در روز هفتم هفته و سال هفتم جمع می شوند و "سال یوبیل" عبارت است از هفت سال و بسیاری هفت های دیگر، مثل قایل شدن هفت فرشته در برابر سیارات هفتگانه و غیره.
در آیین مسیحی نیز عدد هفت دارای احترام است. یوحنای لاهوتی در "مکافات" خود به عفت کلیسا خطاب کرده و در رویای خود هفت روح و هفت مهر و هفت صورت و برده ای با هفت شاخ و هفت چشم و هفت پیاله ی زرین و هفت بلا و هفت فرشته دیده که در حضور خدا ایستاده اند. در انجیل متی نیز از هفت روح پلید سخن گفته می شود و کاتولیک ها به هفت مناسک. هفت گناه اصلی، هفت توبه، هفت اندوه و هفت شادی و هفت افتخار معتقدند.
در قرآن هم عدد هفت چندین بار به مناسبت های مختلف آمده است. بارها در آیه های مختلف به هفت آسمان و هفت زمین اشاره شده و در سوره ی ٦٩ آیه ی ۷ قوم عاد هفت شبانه روز به بلا مبتلا شدند و یا در سوره ی ١٢ آیه های ٤۳ - ٤٩ خواب فرعون و تعبیر یوسف آمده که هفت سال فراوانی و هفت سال قحطی بود.
در سوره ی ١٨ آیه ی ٢١، شماره ی اصحاب کهف هفت تن یاد شده و در سوره ی ١۵ آیه ٤۳ و ٤٤ برای دوزخ هفت در یاد شده است. طی مناسک حج نیز دور کعبه هفت دور و رمل جمرات (سنگ زدن به شیطان) هفت بار است.
فرقه هایی نیز در شیعه وجود دارند که معتقد به هفت امامند و در حقیقت هفت امامی هستند. مانند اسماعیلیه که امامت را پس از جعفر صادق به پسرش اسماعیل پایان می دهند و این به علت احترامی است که برای عدد هفت قایل بودند و طبقات زمین و آسمان و تعداد اندام های انسان و تعداد امامان و درجات مومنان را هم هفت می دانستند.
در آیین زرتشتی هم احترام و توجه به عدد هفت دیده می شود که مشخص ترین مورد آن هفت امشاپسند (اهورا مزدا، بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ یا اسفند، خورداد، امره تات یا امرداد) و هفت دیو یا عامل شر (اکومن، ایندره، ساوول، ناهیه، تیریز، زیریز و آئشمه) و داشتن هفت آتشکده ی مقدس (آذر مهر، آذر نوش، آذر بهرام، آذر آیین، آذر خرداد، آذر برزین، آذر زردهشت) و تقدس هفت ستاره و هفت آسمان و یا هفت صفت هرمز یا هفت فرشته ی مقرب که عبارتند از: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد که با اهورامزدا که در راس آن ها قرار می گیرد، هستند. یکی از قدیمی ترین بخش های اوستا (هتین هاییتی) هفت فصل دارد و در متون کهن جهان به هفت اقلیم تقسیم می شود. این هفت اقلیم در گات ها "هپته بومی" یا هفت بوم نامیده می شود و در بخش های دیگر اوستا نام آن "هپتو کرشوره" یا هفت کشور است. این هفت کشور چنین اند: ارزه در مغرب، سوه در مشرق، فردذفش در جنوب شرقی، ویددفش در جنوب غربی، روبرشت در شمال غربی، وردجرشت در شمال شرقی و خونیرس کشور مرکزی که ایرانشهر با کشور ایران در همین کشور مرکزی قرار داشت که حدود آن چنین بود.
حد زمین ایران که میان جهان است از میان رود بلخ است از کنار جیحون تا آذرآبادگان و ارمنیه تا به قادسیه و فرات و بحرین و دریای پارس و مکران تا به کابل و طغارستان و طبرستان. این تقسیم بندی در کتاب های اسلامی به "هفت اقلیم" یا اقالیم سبعه شهرت یافته است.
گذشته از هفت اقلیم، هفت کوه و هفت دریا را در روی زمین فرض می کردند این هفت کوه در معجم البلدان چنین تعریف شده است: «اولین کوه کوه قاف است که به گرد عالم برآمده و بلندی او قریب فلک رسیده و جرمش از زمرد است و کبودی هوا از انعکاس آن اوست، دوم کوه دماوند و سوم سراندیب که نقش قدم آدم علیه السلام در آن کوه است و از انگشت تا پاشنه آن هفتاد گز است، چهارم کوه گلستان در توس و پنجم کوه ورن در بلاد مغرب، ششم کوه لز گلیان یا جبل قبق (قفقاز) و هفتم کوه چین. در شاهنامه ی فردوسی هم در داستان هفت خوان رستم نام هفت کوه آمده است: گذر کرد باید ا بَر هفت کوه / ز دیوان به هر جا گروها گروه
و یا
چو رخش اندر آمد بدان هفت کوه / بدان مزه دیوان گروها گروه
همچنین گفته می شد که برگرد هر یک از آن هفت کوه دریایی هست و به این ترتیب معتقد بودند که تعداد دریاهای عالم نیز هفت است. نام این هفت دریا در کتاب های مختلف با یکدیگر متفاوت است ولی به هرحال شمار آن ها هفت است.
در قرآن سوره ی لقمان آیه ی ٢٦ نیز به این هفت دریا اشاره شده است که ترجمه ی آیه چنین است:
«اگر درختان که بر زمین اند قلم ها شوند و آن هفت دریاها سیاهی شوند، تمام نمی شود کلمات خدا».
در آیین های دیگر باز هم به عدد هفت برمی خوریم مثلن در آیین مانوی هفت ایزد وجود دارد که مانند هفت امشاسبند زرتشتی اند و یا در آیین مهر هفت مقام مقدس وجود داشته که برای دخول به هر یک غسل خاصی لازم بوده است.
در تصوف هم عدد هفت مورد توجه بوده. هفت وادی سلوک به نظر شیخ عطار، طلب و عشق و معرفت و استغناء و توحید و حیرت و فنا بوده که مولوی آن ها را "هفت شهر عشق" می نامد و از نظر آن ها «هفت مردان» مردان خدایند.
عدد هفت چنان با داستان ها و افسانه های ایرانی عجین شده است که کم تر افسانه ای وجود دارد که در جایی از آن به عدد هفت برنخوریم و یا دست کم داستان با هفت شبانه روز جشن به پایان نرسد.
معمولن قهرمان داستان ها هفت خواهر یا برادر دارد یا مثل سند باد هفت سفر برای او پیش می آید. داستان های شاهنامه هم خالی از هفت نیستند. فردوسی برای آن که قدرت و حقانیت قهرمانانش را نشان دهد آنان را از هفت خوان یا هفت منزلگاه خطر می گذارند و پادشاهان بزرگ داستان هایش را پادشاه هفت کشور می خواند.
عدد هفت در فرهنگ عامه هم محلی ویژه دارد که مشهورترین هفت آن سفره ی "هفت سین" است که همه با آن آشنایند و گفته می شود که بازمانده رسم قدیمی تری است که "هفت شین" است.
هفت دیگر، "هر هفت" است که اشاره به آرایش کامل زنان و یا اصولن آرایش است، از اصطلاح اخیر "هفت قلم آرایش" هنوز هم در زبان باقی است و باز اگر در آیین ها و سنن باز مانده از زمان های پیشین مطالعه کنیم به هفت های دیگری بر می خوریم که حکایت از اعتقاد راسخ پیشینیان ما به نیروی خارق العاده این عدد دارند مراسمی که در شب هفت برگزار می شود، وردهایی که باید هفت بار خوانده شوند و بسیاری هفت های دیگر.
تاریخ دقیق ورود «هفت سین» به مراسم نوروزى دقیقن مشخص نیست، ولی در متأثر بودن این آیین از جایگاه ویژه ی عدد هفت در فرهنگ ایران زمین، هیچ شکى نیست. یکى از قدیمى ترین اسنادى که نشانگر نماد هفت سین است مطلبى است که ابوریحان بیرونى در آثار الباقیه ذکر کرده است، بدین توضیح که «چون جمشید بر اهریمن که راه خیر و برکت و باران سبز شدن گیاه را گرفته بود، پیروز شد و دوباره باران باریدن گرفت و گیاهان سبز شدند، مردم گفتند روز نو (یعنى روز نوین و دوره اى تازه) آمده است. پس هر کسى ظرفى جو کاشت و مردم در روز نوروز در هفت طرح، هفت نوع غله کاشتند و سبز کردند.» («نوروز و فلسفه هفت سین»، سیدمحمد على دادخواه، ۱۳۸۳، برگ ۱۵۲).
طالع بینى آریایى، در معرفى این عدد آورده است که: «عدد هفت نماد و جوهره از خودگذشتگى، اخلاق مدارى، اشراق و شفقت، پاکى، روشنایى و معنویت است. عدد سحر آمیز هفت، با تحرکات هستى همگام است و خرد را پیروز مى کند و هر کسى طالعش را تحت تأثیر عدد هفت بداند آن را خوش یمن مى داند...». تعریفى که بازتاب نظر و دیدگاه اقوام آریایى در باره ی جایگاه و ویژگى مثبت و خارق العاده عدد هفت است. صادق هدایت نیز متوجه ی متفاوت بودن این عدد شده و در کتاب «نیرنگستان» مى نویسد: «عدد هفت داراى خاصیت و اعتبار مخصوصى است و در همه ی افسانه ها و قصه هاى قدیمى به آن برمى خوریم. در قصه ها، هفت کفش آهنى و هفت عصاى آهنى، هفت آسمان، هفت روز هفته، هفت گنبد بهرام، هفت خوان رستم، هفت سین، هفت دختران، هفت اختران، هفت کشور و غیره.»
برخلاف جزء اول نام آیین سفره ی "هفت سین" (هفت) درخصوص جزء پایانى آن (سین)، نظرات گوناگونی وجود دارد: بسیارى آن را اشاره اى بر هفت فرشته ی کیش زرتشتى مى دانند که در نزد ایرانیان بسیار ارجمند و والا بوده است و هر یک از سین هاى خوان هفت سین را نماینده ی یکى از این فرشته ها مى دانند و مى گویند: هر یک از آن هفت خوانى را که ایرانیان به هنگام نوروز مى چیدند، نماینده یکى از این هفت سپنتا (امشاسبند) است و چون تلفظ سپنتا دشوار بوده، تنها به گفتن هفت "سین" بسنده کرده و رفته رفته «هفت سین» را در یک خوان گردآوردند. به نظر دکتر مهرداد بهار، آیین «هفت سین» در ارتباط با تقدس هفت سیاره بوده است و گمان بر این بوده که اگر کسى هر هفت را در اختیار داشته باشد، نظر لطف هر هفت سیاره را به خود جلب کرده و خوشبخت مى شود. («آیین ها و جشن هاى کهن در ایران امروز» محمود روح الامینى، ۱۳۷٦، تهران: آگاه).
ولى در برخى نوشته ها که از سفره ی «هفت سین» سخن رفته می گویند که «هفت سین» همان «هفت چین» است و تضادى بین این دو وجود ندارد و منظور از «هفت چین» به دو معناى آن بازمى گردد: یکى این که هفت چیزى که باید بر سفره چیده شود و دیگر به معنى هفت گونه چیزى که از درخت چیده شده باشد و پس از حمله ی تازیان، چون تازیان حرف (چ) را نمى توانستند بگویند آن را هفت سین گفتند که «هفت» چیز با مطلع «س» (سنجد، سیب، سبزه، سمنو، سیر، سرکه و سماق) هسته ی اصلى آن راتشکیل مى دهد و خیر و برکت و زیبایى آن با حضور کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) و زرتشتیان (اوستا)، گلاب، اسپند، سکه، آیینه، شمع، تخم مرغ هاى منقوش و جام آبى که ماهى سرخى میهمان آن است، مضاعف مى شود.