88/2/12
6:6 ص
بعضی آدم ها...
زندگی انسان چون قطاری است که در پیچ و خم حوادث روزگار شتابان پیش می رود تا پس از عبور از تونل های تاریک مشکلات و دشت های سرسبز خوشی ها به سر منزل مقصود برسد. در طول این مسیر با افرادی زیادی آشنا می شویم که رابطه ما با آنها متفاوت است؛ برخی را دوست داریم، به بعضی احترام می گذاریم و برخی را تحمل می کنیم.
در کنار بعضی آدم ها که قرارمی گیریم بوی خوش خدا را استشمام می کنیم و از چشمان بعضی دیگر می توانیم کوله بار خود را پر از امید و انرژی کنیم و امان از بعضی ها که ابلیس آدم رویند و در کنارشان که می نشینیم لحظه ها را برای رفتن می شماریم.
آری! آدمها هر کدام دنیایی دارند و تو جوشش آنها را که از دور می بینی فکر می کنی که یکدلند و هم فکر. درست مثل ردیف درختانی که اگر از دور نگاه کنی تصور می کنی دست دردست یکدیگر دارند و مهربانانه همدیگر را در آغوش دارند درحالی که نه این چنین است.
و....
این جاست که به یاد توصیف زیبای قیصرامین پور در «بی بال پریدن» می افتیم که چه زیبا آدم های اجتماع را در آینه «کتاب» به ما می نمایاند:
بعضی از آدمها جلد زرکوب دارند و بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازک.
بعضی از آدمها با کاغذ کاهی چاپ میشوند و بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی از آدمها ترجمه شدهاند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ میشوند و بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند.
بعضی از آدمها با حروف سیاه چاپ میشوند و بعضی از آدمها صفحات رنگی دارند.
بعضی از آدمها تیتر دارند، فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدمها نوشتهاند: حق هرگونه استفاده ممنوع و محفوظ است.
بعضی از آدمها قیمت روی جلد دارند،
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند و بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمیشوند.
بعضی از آدمها را باید جلد گرفت،
بعضی از آدمها را میشود توی جیب گذاشت،
بعضی از آدمها را میتوان در کیف مدرسه گذاشت.
بعضی از آدمها نمایشنامهاند و در چند پرده نوشته میشوند.
بعضی از آدمها فقط جدول و سرگرمی دارند و بعضی از آدمها معلومات عمومی هستند.
بعضی از آدمها خط خوردگی دارند و بعضی از آدمها غلط چاپی دارند.
از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها باید جریمه نوشت.
بعضی از آدمها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت.