87/11/27
6:5 ع
گل دسته ها و فلک
طرح داستان : رفتن بالای گلدسته ها درون مایه : حرکت به سوی اوج و تعالی زاویه دید : اول شخص
نویسنده در انتخاب نام داستان ، ایهام لطیفی به کار برده است .
گل دسته ها : 1- مناره های مسجد 2- بچه ها فلک : 1- آسمان 2- ابزار تنبیه
زیبایی شروع داستان : داستان بدون مقدمه و با استفاده از اصل غافل گیری با لحن صمیمی از زبان قهرمان داستان که همان راوی است واقعیت ها وفضای سیاسی زمان کودکی نویسنده را در قالب خاطره بازگو می کند
نمادهای داستان : راوی : جلال ، نماد انسان کمال جو و باجرأت واهل عمل
اصغر : پرمدعا و ترسو و متکی به دیگران مدیر : حاکم و ستمکر
فراش : عمله ی ظلم گل دسته : نماد کمال و تعالی وعروج
ور رفتن : کند وکو کردن : جستجو کردن و دنبال راهی گشتن
توی نخ چیزی رفتن : کنایه از به چیزی توجه و فکر کردن ، منظور نظر داشتن
توی چشممان می زد : جلب توجه می کرد
پاپی می شد : پی گیر بود ، دنبال می کرد
خیلی دل داشت : خیلی جرأت داشت . دل مجاز از جرأت و شجاعت
چنگی به دل نمی زد : زیبا و جالب نبود
گله به گله : جا به جا – این جا و آن جا
لمس شدن : بی حس شدن ، تشبیه گنبد به تخم مرغ گنده نخراشیده : بدشکل وناهنجار
متولی : سرپرست
سیاهی می زد : سیاهی و تاریکی آن از دور پدیدار بود
کراهت : ناپسند داشتن ، ناخوشایندی
محل نگذاشتن : کنایه از بی اعتنایی به کسی
حوصله سر رفتن : کنایه از بی صبری ناشکیبایی
سوز : سرمای سخت یا بادسرد
سقلمه : ضربه زدن با گوشه ی مشت یا آرنج برای هشدار دادن
کفه : پله ( دراصل صفحه ی ترازو )
برای کسی خط و نشان کشیدن : کنایه از نقشه کشیدن و تهدید کردن
هن و هن کردن : نفس بلند وصدادار کشیدن
ورپریده : نوعی دشنام و نفرین
توئون : تاوان ، پرداخت خسارت
بساط چیزی آماده بود : کنایه از آماده بودن وسایل و مقدمات
پاشوره : پاشویه و محل شستن پا
به صرافت افتادن : اندیشه و قصد انجام کاری ( فهمیدن - به فکر افتادن )
تهیه کننده : محمد حسین بر دبیر دبیرستان های سراوان